montazeran

  • خانه 
  • انتظار  پری رو  تاب مستوری ندارد یامدبر الیل والنّهار صلوات بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  به حقیقت برو وبگو آمده ام 
  • تماس  
  • ورود 

نصرت الهی

01 تیر 1404 توسط ظريفه مرادي

🔴 نصرت الهی پس کجاست…؟!
🇮🇷 در مدرسه که بچه‌ها هندسه می‌خوانند، یک قسمت از قضایای هندسه را حفظ می‌کنند که در امتحان چند نمره دارد. بعضی از بچه‌ها این قضایا را خوب حفظ می‌کنند تا اصل نمره‌شان از این راه تأمین شود! اما بعضی دیگر روی اینکه مسئله را حل کنند، حساب باز می‌کنند…انبیاء می‌خواهند «مسئله حل کن» درست کنند، نه «قضیه حفظ کن»…
🇮🇷 این انقلاب را ببینید؛ شما دائماً دعا می‌کنید که خدایا! به انقلاب کمک کن، خدایا! نصرتش کن؛ از آن طرف، می‌بینید اینجا بمباران می‌شود، آنجا تلفات دارد، در جبهه‌ها مشکلات پیش می‌آید! 

اینها «مسئله» است. شما می‌خواهید خدا مسئله را حل کند؛ اما خدا می‌گوید: اگر من برایت حل کنم که می‌شود قضیه. اگر قضیه را به تو بدهم و تو آن را حفظ کنی که رشد نمی‌کنی. کمک به تو این است که قدرت حل مسئله را پیدا کنی. 
🇮🇷 شما می‌بینید بعد از انقلاب، اول در گنبد که شورش و درگیری پیش آمد، برای مردم خیلی بزرگ بود و می‌گفتند: چطور این مسئله حل می‌شود؟ 

مسئلۀ [شهر] گنبد که تمام شد، مسئلۀ کردستان پیش آمد. مسئلۀ کردستان تمام نشده بود که جنگ شروع شد و هر مسئله از مسئلۀ قبلی، بزرگ‌تر و سخت‌تر بود. 

این روش تربیتی خدایی است که می‌خواهد انسان خودش «جوشش» داشته باشد. 
📚آیت‌الله حائری‌شیرازی | راه رشد، جلد ۱، صفحه ۱۸۳ و ۱۸۴

 نظر دهید »

دعا

01 تیر 1404 توسط ظريفه مرادي

​🔴 با خدا حرف بزنیم…

نمی‌دونم الان هرکدوم کجایید و توی چه شرایطی هستید

اول از همه براتون آرزوی سلامتی می‌کنم 

دوم اینکه حواسمون باشه که بتونیم توی همین شرایط خاص، حال خوب خودمون رو مدیریت کنیم

ترسیدن یا اضطراب داشتن توی این شرایط، چیز عجیب یا ممنوعی نیست فقط باید بلد باشیم و بتونیم که مدیریتش بکنیم

این مدیریت کردنه هم لزوما یه راهکار ویژه نداره، هرکس توی این شرایط بگرده ببینه، چطور می‌تونه آروم بشه 

یه راه کلی برای این آروم شدنه، ارتباط معنوی گرفتن هست

حالا خود اینم می‌تونه شکل‌های مختلف داشته باشه؛ خودتون رو ملزم نکنید که حتما فلان نماز رو بخونید یا فلان دعا رو قرائت کنید، اینا عالیه ولی اگر می‌بینید توی مود و احساس به جا آوردن مناسک خاص نیستید، این ارتباط معنویه رو برای خودتون شخصی کنید، برید و یه گوشه‌ای برای ده دقیقه یک ربع با خدای خودتون خلوت کنید و باهاش درد‌و‌دل کنید

این کار باعث میشه کلی آروم‌تر بشید و کلی قدرتتون توی مدیریت اضطراب‌ و ترسی که ممکنه توی محیط وجود داشته باشه، بالا بره

البته این رو هم بگم‌ها توی این شرایط خاص، خودِ این کنار هم جمع شدنه و باهم با خدا حرف زدنه هم خیلی جوابه

حالا بعضیا این کار رو با قرائت زیارت عاشورا و اینا انجام میدن ولی اینم می‌تونه خیلی ساده و بسته به حال و هوای جمعی که دارید انجام بشه

فقط حواسمون باشه، همه‌ی این نجواها و مناجات‌ها با خدایی هست که تهِ تهِ قدرته 

سعی کنیم توی صحبت باهاش، ازش انرژی و امید برای خودمون و خانوادمون و هموطنامون بخوایم

التماس دعا👋❤️

 نظر دهید »

زندگی جاری ست در ایران

01 تیر 1404 توسط ظريفه مرادي

​🔰 عادی زندگی‌ کردن، به مثابه در خط مقدم جنگیدن.

🤔 من این روزها خیلی به این فکر می‌کنم که سهم من در جنگی که تویش هستیم چیست؟ از خودم می‌پرسم باید چه کار بکنم که بشود اسمش را گذاشت سهیم شدن در مبارزه؟ 

⁉️ چطوری می‌شود منفعل نبود و جنگید وقتی جنگ توی خیابان‌های شهرهای ماست اما دور از دسترس ما؟ چطوری می‌شود جنگید وقتی نمی‌شود سلاح برداشت و به سمت کسی شلیک کرد؟ چطوری توی زمانه ریزپرنده‌ها و جنگ‌های الکترونیک و موشک‌های دوربرد، منی که یک شهروند ساده هستم می‌توانم به جبهه خودی کمک کنم؟

‼️ حالا نه پشت جبهه‌ای هست که بشود رفت و برای رزمنده‌ها امکانات بسته‌بندی کرد، نه مرکز اعزامی هست که بشود رفت و اسم نوشت، نه صندوق‌های کمک به جبهه‌ای هست که بشود تویش پول انداخت و نه هیچ راه دیگری که بشود به واسطه‌اش احساس سهیم بودن در جنگ پیدا کنیم.

😵 همه این‌ها در حالی است که جنگ از هر زمان دیگری نزدیک‌تر به ماست. خط مقدمش سعادت‌آباد تهران است، فرودگاه تبریز است، اتوبان قم تهران است، جایی در رباط‌کریم است، پایگاه نوژه همدان است و منطقه‌هایی آشنا و شبیه این.

😔 من این روزها را با نگرانی ناکارآمدی طی کردم. نگرانی از این‌که نکند در حساس‌ترین روزهای زندگی خودم و حیات ایران، من بی‌خاصیت‌ترین کارهای عمرم را بکنم. نگران از این‌که بعدها برگردم و این روزها را مرور کنم و احساس کنم چقدر پرت از ماجرا بوده‌ام و چقدر کودکانه این روزهای مهم را طی کرده‌ام.

❌ من هر روز خبرهای جنگ را دنبال می‌کنم، الجزیره را تماشا می‌کنم، چند کانال‌ خبری ایرانی و خارجی را پیگیری می‌کنم و حالا از دل همه این‌ها یک چیزی برای معلوم شده، یک چیزی که خبر نیست و گزارش صریح هیچ کدام از خبرگزاری‌ها نیست.

👈 حالا تقریبا فهمیده‌ام باید حواسم جمع باشد روی حفظ روال عادی زندگی‌ام. این برای من خود خود جنگیدن در خط مقدم است. این را شاید از تلاش‌های خبری اسرائیل فهمیده‌ام. تلاش‌هایی که هدفش خرابی خانه‌ها نیست، خرابی ذهن ما است.

😉 حالا می‌دانم تماشا کردن فیلم با بچه‌هایم، بیرون رفتن و بستنی خوردن، مهمانی دادن و دور هم جمع شدن، خریدهای روزانه را انجام دادن، سر کار رفتن و مثل همیشه برگشتن، شوخی کردن و سر به سر گذاشتن، سفره پهن کردن و دور هم غذا خوردن، پارک رفتن و قدم زدن و حفظ همه کارهایی که قبل از این روتین زندگی ما بوده، جهادی است که من باید انجام بدهم.

👊 زندگی را روی روال خودش نگه داشتن یعنی، «خبری نیست، ما قوی‌تر از این انفجارهاییم»، یعنی «آخرش ما پیروزیم»، یعنی «به نیروهای نظامی خودمان اعتماد داریم» یعنی «من به سهم خودم اوضاع روانی جامعه را به هم نمی‌ریزم» یعنی «زخمی جنگ روانی دشمن نیستم» یعنی «جنگ احوال اقتصادی و فرهنگی ما را به هم نریخته» یعنی «آن گوشه از دنیا که نگه‌داری‌اش وظیفه من است، امن است» یعنی «همه قوای کشور توجه‌اش به دشمن باشد، ما توی کوچه‌ها و خیابان‌های شهر، ایران را مثل قبل نگه می‌داریم» یعنی «بچه‌ها این روزها تمام می‌شود، شما بروید درس‌تان را بخوانید برای روزهای آینده ایران، این روزهایش را ما جلو می‌بریم» یعنی «حتی اگر جنگ توی شهرهای ما باشد،‌ ما جنگ‌زده نیستیم» یعنی «نترسیدیم، چون ترس برادر مرگ است» یعنی «ما زنده‌ایم».

✅ من فکر می‌کنم نگه داشتن زندگی روی چرخ عادی‌اش، هم به نیروهای نظامی قدرت و پشت‌گرمی بیشتری می‌دهد هم دشمن به داخل نفوذ کرده را ناامید می‌کند.

💯 من این روزها برای خودم یک دستورالعمل عملیاتی مهم دارم: «برای رزمنده بودن باید عادی زندگی کنم.»

✍️ «محمدرضا جوان آراسته» 

خدا قوت عالی بود

 نظر دهید »

رهبر تراز

01 تیر 1404 توسط ظريفه مرادي

​آیت الله خامنه‌ای در مدت ۳۶ سال ایران جنگ‌زده را در میان پایگاه‌های آمریکایی به قدرت اول منطقه تبدیل کرد. 🇮🇷✌️

 نظر دهید »

خوزستان 

01 تیر 1404 توسط ظريفه مرادي

​💢روزمرگی یه خوزستانی

ساعت ۱۱ صبحِ روزِ نهم جنگ

۵۰درجه؛

کم‌کم دارم به دیر بیدار شدن عادت می‌کنم

بعدش از اوایل مهر به زود بیدار شدن عادت کنم

از دیروز صبح در خانه نان نداریم

و چون تصمیم گرفتم کاری را پشت گوش نیندازم.

سوئیچ را برنمیدارم شاید هوا امروز گرم نباشد…جلوی در به دماسنج گوشی نگاه میکنم؛

۵۰ درجه…

تازه حتما بالاتر از ۵۰ است اما به ما نمی‌گویند…

تقریبا تمام جنوبی‌ها معتقدند واقعیت دما را به آنها را نمی‌گویند…

دیشب یادم رفته به همسرم یادآوری کنم ماشین را در پارکینگ رو به جلو برگرداند…

همسایه ها هم که طبق معمول ماشینشان را وسط پارکینگ می‌گذارند…

من هم که بهترین راننده‌ی دنیا هستم

نشان به آن نشان که خارج کردن ماشین با دنده عقب برایم سخت است…

یا اینکه قبل از جنگ یک تصادف ریزی با یک خانم داشتم که مقصر من بودم

آنها نمی‌دانستند…اما من بهترین راننده‌ی دنیا هستم:))

نانوایی؛

نانوایی بیشتر از ۲۰ تا نان نمی‌دهد.

یکی از خانم ها اعتراض داشت

می‌گفت چون دوتا کارت دارم باید ۴۰تا نان به من بدهی..

نانوایی که عرق پیشانیش را با پیش بند سفیدرنگش پاک می‌کرد گفت: نمی‌شود دستور اتحادیه است…

۲۰ تا نانم را برداشتم کارت را دادم نمی‌دانم چقدر کشید چون اصلا قیمت نان را نمی‌دانم…

نان ها را توی کهنه روی صندلی جلوی ماشین گذاشتم…

پیش خودم فکر کردم حالا که زحمت بیرون آمدن را کشیده ام چه خوب می‌شود اگر امروز یک خورشت فسنجان خوشمزه بپزم…

کمی گردو دارم…رب انار هم که قبل از جنگ خریده بودم…

سوپر گوشت رحیمی؛

ادعا می‌کند بهترین سوپر گوشت دنیاست

چون مشتری از تهران دارد:)!!!

ماشالله همیشه پر رفت و آمد است…

صف بلندی جلوی صندوق؛

صف بلندی هم آنطرف که اسمش را نمی‌دانم…

می‌گفت: ۲تا مرغ بیشتر نمی‌فروشد

گوشت قرمز هم بیشتر از ۲کیلو نمی‌شود

امروز خُرد هم نمیکند

هیچ مرغی را هم مزه دار نمی‌کند

می‌گفت دامپزشکی اینطور دستور داده.

 

اصلا از صف خوشم نمی آید

تصمیم میگیرم ماهی بخرم… چون صفی نیست..

یک ماهی قزل‌آلای شهرکرد انتخاب می‌کنم و می‌گویم آماده اش کند…چون قیمتش از ماهی های جنوب مناسب تر بود.

از وسط صفشان یکی گفت: گوشت دارد کم می‌شود…. بی‌انصاف ها قیمت ها را هم دارند بالا می‌برند…

شاید نمی‌داند چون تقاضا بیشتر…

 عَرضه کم شده و طبیعتا قیمت ها هم بیشتر می‌شود.

شاید هم می‌داند اما نمی‌خواهد قبول کند….

صدای پدافند به گوش می‌رسد…تپش قلبم بیشتر می‌شود…اما بر خودم مسلطم

همه مسلط بودند…

خدایا ممنونم که ما ایرانی‌ها زود بر خود مسلط می‌شویم.

بعد از همان صف خودش ادامه داد:

اخبار گفته: عَرضه‌ کالاهای اساسی کم شده و مشکل داریم و…

خواستم بپرسم کدام اخبار؟

یادم آمد شاید دوست ندارد یا محترمانه نباشد که بپرسم کدام اخبار؟!

اخبار؛

کلا آدم‌ها دوست ندارند ما بفهمیم کدام اخبار را می‌گویند یا منظورشان کدام خبرگزاری است!!

چون ممکن است در انتخابشان دخالت کنیم یا چیزی بشنوند که به معلوماتشان اضافه شود و آنوقت مجبورند با وجدان خودشان کلنجار بروند یا خودشان را محدودتر کنند…

اخبار خارجی فارسی زبان؛ 

تا کنون هیچ سرزمینی این حجم دشمن هم زبان خودش نداشته.

تا کنون هیچ مادری این قدر فرزند قدرنشناس در دامان خود پرورش نداده است…

آدم ها همه چیز را  راحت و آماده از مغازه ها می‌خرند؛

اما چون مغازه ای نیست که سواد اجتماعی و سواد رسانه را معامله کند بعضی مانده اند…

سواد رسانه یعنی اینکه ببینی چه کسی با بودجه‌ی کدام دشمنت چه چیزی را به تو القا می‌کند…

یعنی اینکه بدانی این جنگ سالهاست شروع شده و سربازان آن هموطنان فارسی زبانی هستند که پاسپورت خارجی گرفته اند و روی خودشان قیمت گذاشته اند و مقدمات این جنگ نظامی را با کلامشان، اخبارشان، کارشناسهایشان و فیلم هایشان چیده اند….

از خودم میپرسم : راهش چیست؟

بعد به خودم می‌گویم: باید صبور باشی…خیلی صبور

✍ساره دغاغله…..۱۴۰۴/۳/۳۱

#رژیم_صهیونیستی

#ایران

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 90
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

montazeran

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عرفان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس