montazeran

  • خانه 
  • انتظار  پری رو  تاب مستوری ندارد یامدبر الیل والنّهار صلوات بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  به حقیقت برو وبگو آمده ام 
  • تماس  
  • ورود 

نور حقیقت

11 فروردین 1401 توسط ظريفه مرادي

پير ما گفت بجز بود خداى بودى نيست‏

با ادب باش جز او شاهد و مشهودى نيست‏
ساجد مزگتى و بتكده و دير مغان‏

يك زبانند جز او قبله و مسجودى نيست‏
از حجازى و عراقى تويى ار پرده شناس‏

خوشتر از ساز نگارم نگرى رودى نيست‏
مهر مهرش چه عجب داغ جبين دل ما است‏

هرگزش روى علاج و ره بهبودى نيست‏
گذر از سود و زيانت كه زيانست نه سود

كادمى را بجز از ياد خدا سودى نيست‏
حذر از رجس هوس در ره قدس ملكوت‏

راه و رسمى كه تو دارى و تو پيمودى نيست‏
ببر از فكر و خيال كم و كيف كه چنو

آتش حسرتش آن آتش نمرودى نيست‏
جان آن رند ز كف داده دو عالم جانست‏

كاندر و غصه معدومى و موجودى نيست‏
شب تار است و بسى شب پرده در پروازند

طلعت خور چو طلوع كرد، دل آسودى نيست‏
نيست يك رشته در اين پرده پر نقش عجب‏

كش تو را تارى از آن يا كه از آن پودى نيست‏
حسنا نور حقيقت كه نبى گفت و نب‏ى‏

اين صناعات كه بر خويش بيند و دى نيست‏
منبع: #دیوان_اشعار 

علامه حسن زاده آملي ره

 نظر دهید »

بسم الله 

11 فروردین 1401 توسط ظريفه مرادي

​نباشی درامیدفتح بابی                              مگرآنگه کلیدش رابیابی

ترامفتاح فتّاح مفاتح                               نباشدغیربسم الله صالح
#ديوان_شعر
علامه حسن زاده آملی

 نظر دهید »

غیبت

11 فروردین 1401 توسط ظريفه مرادي

​♦️استاد صمدی املی♦️

?ما غایبیم نه حضرت بقیّة الله (عج)

? آقای ما غایب نیست، ما غایبیم! آقا غایب است چیه؟؟ پس این همه روایات فرمودند چطور؟

? آقا، حجّة الله است. خلیفة الله است، انسان کامل است، مظهر اسم شریف اعظم الهیه است، وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسماءَ کُلَّها.

? در روایات ما فرمودند : وقتی حضرت بقیّة الله ظهور پیدا بفرماید؛ ۷۲ اسم اعظم الهی ظهور می‌کند و حال اینکه آدم ابوالبشر ۲۵ حرف اسم اعظم را یافته بود؛ ما چنین آقایی داریم، آقا غایب است چیه؟

? چون ما غایب هستیم، آن‌ها خیلی الان رویشان نشد، به ما سر به سر بگذارند ،بگویند :شما غایبید؛ گفتند: آقا غایب است، شما حاضر بشوید آقاجان حاضر است، هیچ غیبت ندارد.

? فقط الان تنها مشکل این است که من یک چشمی دارم با این آفتاب را، زمین را، خاک را

این‌ها را می‌بینم و متأسفانه آقاجان خودم را نمی‌بینم، همین،

 الان مشکل ِمن همین یکی شده، چرا نمی‌بینی؟؟

? حجاب دارم، حجاب دل الان مرا نمی‌گذارد، اگر از این حجاب دربیایم، رَوحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جنَّةُ نَعيم.

? آقاجان هستند، تشریف دارند، میتوان به محضرش مشرّف  شد و تشرّف حاصل می‌شود کرد، ایشان که دم به دم ما را می‌بیند، فقط ما باید الان او را ببینیم، گیر افتادیم .

? انتظار به خودت بر می‌گردد، از بدبختی دربیا؛ درست می‌شود همه چیز، انتظار را به آقا برنگردان، به خودت برگردان ! خودت که منتظری درست بشو.

? اگر اجتماعِ ما ، اجتماع شد، درست است؛ اگر کوچه و بازار ما کوچه بازار شده، درست است؛ اگر دختر شیعه دوازده امامی اینجور در کوچه راه نرود، درست است؛ اگر مغازه‌دار ما اونی را که خریده درست بفروشد، به حقّش قانع باشد، درست است و و و

? این‌ها را درست کنید، من که می‌دانم دروغ حرام است، غیبت حرام است، گران فروشی حرام است، این‌ها را نمی‌دانم؟؟ 

خب منتظرم آقاجان بیاید، چرا منتظری؟ همین الان عمل کن، این‌ها عمل شود، 

منتظر کِی هستی؟ هی آقا بیا، آقا بیا، آقا بیا، خب آقا آمد؛ می‌خواهی چه کارش کنی؟؟

? آقا هم همان آقاجان امیرالمؤمنین است، 

می‌گوید غیبت، حرام ؛دروغ، حرام؛ زیاده فروشی، حرام ؛مال مردم خوردن، حرام؛ ربا خوردن، حرام؛ 

 حضور قلب در نماز لازم است؛ خب این‌ها را، همین‌ها را که الان می‌توانیم انجام دهیم، منتظر کِی هستیم؟؟

? خدا شما را رحمت بفرماید، بعد قوی‌تر که بشویم، می‌بینیم باز انتظار معناها دارد، غیبت معناها دارد، 

? آقاجان اسم اعظمِ غیبت ِالهی است، خیلی حرف‌ها پیش می‌آید،…..

 استاد صمدی املی

 نظر دهید »

استاد 

11 فروردین 1401 توسط ظريفه مرادي

?دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد 

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد 

 

?در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران 

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد 

 

?ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس 

یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد 

 

❤قلب یعنی جنس تقلبی , یعنی اگر ترازو نداشته باشی هر کسی یک جنس تقلبی می آورد و آن را آراسته می کند و هر کسی تو را گول می زند. 

 

?تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید 

تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد 

 

حکایت دنیاست که به اهل آن می گوید که تو بنشین من الان می آیم…. 

و تو منتظرنشستی که الان می آید الان می آید در حالیکه آن از در دیگر رفته!! 

 

?به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین 

که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد 

 

?نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد 

نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد 

 

?بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان 

میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد 

 

در این جا رو می کند به محبوب و می گوید که شما بنال که ناله ی شما در دل ما که صخره و خارا است اثر دارد,  نفست اثر دارد. 

 

?بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن 

اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد 

 

اگر در سوزن نمی گنجی و نمی توانی بیایی برای این است که سَر داری.  منظور از سر آن خیالات و افکار و اوهام و تخیل داشتن و آگاهی و توانایی است 

مردم دنیا دو دسته اند: 

آنهایی که گمان می کنند دانا هستند و آنهایی که گمان می کنند نادان هستند. 

آنهایی که دانا هستند در حقیقت نادانند! 

آنهایی که نادانند و می گویند ما هیچ نمی دانیم , لا علم لنا… آنها آن آدم هایی هستند که مانند فرشتگان می شوند , وقتی فرشتگان می گویند ما نمی دانیم نشان این است که انسان هم همین را بگوید و بگوید لا علم لنا , ما علمی نداریم الا ما علمتنا , اگر هم چیزی داریم شما فرمودید و الا ما فقر محضیم  

 

 

?چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار 

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد 

 

?چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی 

حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد 

 

 مردمی که می گویند ما چیزی نمی دانیم دنبال یک استاد و صاحب نفسی بر می آیند و خضر پی خجسته ای را میابند و در سایه آن به بیداری و هشیاری و آگاهی محض می رسند. 

می فرماید او آبی دارد که روی جگر تفتیده شما می ریزد , روی داغ شما می ریزد  

شما شقایقید که داغ دارید می گوید داغ آن شقایق را او می تواند از بین ببرد. 

❤آتش آن نیست که از شعله ی آن خندد شمع 

آتش آن است که در خرمن پروانه زند ❤

آن داغی که ما بر جگر داریم ازلی است , ما نمی توانیم آن را خوش و خرم کنیم با دنیا خاموش نمی شود , اهل دنیا گمان می کنند , فکر می کنند که اگر این را بخوریم این تفریح را بکنیم خوشیم .

 نظر دهید »

سوز سحرگاهی

11 فروردین 1401 توسط ظريفه مرادي

ديدى اى دل شرف سوز سحرگاهى را

زخداوند دل آيات دل آگاهى را
بنموده است و ربوده است چنانى كه مپرس‏

تا كه ديده است بر آورده دلى آهى را
هر دم از عشوه نو نور جمالش دارد

زهره سان رقص كنان از مه و تا ماهى را
بوالعجب صورت حق را به تباهى زده ايم‏

رو نگر نقش دل بنده اواهى را
منبع خير يكى و صور اسمائى‏

آن يكى راه و دگر فتنه گمراهى را
خير محض است و محال است كه شر بعرض‏

نبود در اثر صنع يداللهى را
حمد الله دل غمديده ما در ره دوست‏

نشناسد سمت آمرى و ناهى را
آنكه را كام بيك كومه نى بست خوشست‏

چه كند وسوسه خيمه و خرگاهى را
جان كه با منطق و حيست و سرو شست بهوش‏

ندهد گوش دگر ياوه افواهى را
بگدايى سر كوى تو دارم جاهى‏

كه بيك جو نخرم تاج شهنشاهى را
دى مرا پير جوانبخت بفرمود حسن‏

حذر از همدمى مرده دل ساهى را

دیوان اشعار علامه حسن حسن زاده آملی روحی فداه 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 63
  • ...
  • 64
  • 65
  • 66
  • ...
  • 89
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

montazeran

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عرفان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس