بخوان ....
خداوند است که ....
خداوند است که حایل میشود میان انسان و وهم و خیالش…
تا انسان در متن دنیا، وارد بهشت و عالم وحدت عقل شود…
و لذت بودن در بهشت، انسان را از لذت و رنج دنیا رها کند…
به وحدت برساند…
به شادمانی نامتناهی و لذت جاودانه ناگسستنی…
?سایه
شرح دعای ابوحمزه
إِلَهِي لاَ تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لاَ تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ مِنْ أَيْنَ لِيَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ خدايا مرا به كيفرت ادب منما، و با نقشه اي با من نيرنگ مكن، پروردگارا از كجا برايم خيري هست،
خدای خوبم، الهه قلبم !
تویی که حایل میشوی میان من و لذتهایم،میان من و رنج هایم…
من در همه عمر با تو بودم…بی آنکه بدانم!
چونان کودکی خرد بر بالهای فرشته ای عظیم…
قدر تو را، و محبت نزدیک نزدیک تو را ندانستم…
تو مرا قدردان مراقبتت،دستان نوازشگرت قرار ده!
در حایل شدن از لذتها،گاه گمان میکنم رهایم کرده ای و از محبت و زیبایی آن محرومم ساخته ای، حال آنکه از لذتها به من نزدیکتر بودی،…
و اگر تو را می دیدم، در لذتی بسیار بزرگتر غرق میشدم و بهره میبردم!
و در حایل شدن از رنجها،گمان میکنم از من دوری و پرورش استوارت را رها ساخته ای،
حال آنکه در نزدیکی تو و نور بود که رنج ها ، دور شدند و به لذت مبدل گردیدند…
و اگر تو را می یافتم، شادمانی صمدی و لذت نامتناهی مرا فرا می گرفت!
البقره
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺍﺳﺖ! ﺷﺎﻳﺪ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻪﻧﻔﻌﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻢ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻪﺿﺮﺭﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﻲﺩﺍﻧﺪ. ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺩﺍﻧﻴﺪ! (٢١٦)
الحديد
لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﻣﻲﺭﻭﺩ، ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲﺩﻫﺪ، ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻧﺸﻮﻳﺪ! ﺧﺪﺍ ﺧﻴﺎﻝﺑﺎﻑﻫﺎی ﺧﻮﺩﭘﺴﻨﺪ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ (٢٣)
الأنفال
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ! ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﺩﻋﻮﺗﺘﺎﻥ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﮥ ﺣﻴﺎﺕ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﻋﻮﺕ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻳﺪ. ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺘﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻪﺟﻤﻌﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮﺵ ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ. (٢٤)
قلب،
همان نفس است در مقام وهم و خیال…
همان نفس است در مسیر کثرت…
هر لحظه به حالی،و هر لحظه با لذتی و رنجی،عشقی و نفرتی…
و خداوند است که حایل میشود میان انسان و وهم و خیالش…
تا انسان در متن دنیا،وارد بهشت و عالم وحدت عقل شود…
و لذت بودن در بهشت، انسان را از لذت و رنج دنیا رها کند…
به وحدت برساند…
به شادمانی نامتناهی و لذت جاودانه ناگسستنی…:
وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ أَطَلْتَ عُمْرَهُ وَ حَسَّنْتَ عَمَلَهُ وَ أَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ وَ رَضِيتَ عَنْهُ و مرا از كساني قرار ده كه عمرش را طولاني كردي، و كردارش را نيكو ساختي، و نعمتت را بر او تمام كردي، و از او خشنود شدي،
وَ أَحْيَيْتَهُ حَيَاهً طَيِّبَهً فِي أَدْوَمِ اَلسُّرُورِ وَ أَسْبَغِ الْكَرَامَهِ وَ أَتَمِّ الْعَيْشِ و او را به زندگاني پاكيزه زنده داشتي، در بادوام ترين خوشيها، و كامل ترين كرامتها و كامل ترين زندگيها،
إِنَّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ لاَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُكَ همانا تو هرچه را بخواهي انجام مي دهي و جز تو هرچه را بخواهد توان انجام آن را ندارد*
*بخشی از دعای ابو حمزه ثمالی
?سایه
تصمیم گرفته ام
امسال تصمیمی گرفته ام، به الهام فرشته ای نزدیک :
که (حول حالنا) را بگویم اما بگذرم…
تا (احسن الحال) تو تجلی کند…
لا اله بگویم اما بگذرم…
تا الا الله تو جلوه نماید !
که ماندنی تویی…
الرحمن
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
ﻫﺮﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺭﻭﺩ(٢٦)
الرحمن
وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺟﻠﻮﮤ ﺑﺎﺷﻜﻮﻩ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ.(٢٧)
که ماندنی تویی…و می مانی محبوبم…
قلب کوچک مرا نیز بپذیر و در آن بمان!
?سایه